ماجرای این رمان مربوط به زندگی خانوادهای سه نفره است که در ظاهر بسیار خوشبخت هستند. دوست و آشنا و اقوام و نزدیکان، همه و همه، اذعان دارند که گیتی و محمد خوشبختترین زوج هستند و نازگل، فرزند این دو، صاحب بهترین پدر و مادر و خانواده است. اما هیچکس خبر ندارد که گیتی هیجده سال پیش، در زمان تولد دخترش نازگل، از چه حقیقتی آگاه شده و اینهمه سال سکوت کرده تا مبادا کانون زندگیاش از هم بپاشد یا باعث تکدر خاطر محمد شود. ولی گیتی هرگز تصورش را نمیکند که این حقیقت کتمان شده، چگونه خود به خود، مانند توفانی سهمگین و اژدهایی مخوف سر از زوایای عمیق پنهان شدهی زندگیاش، توسط خود محمد، بیرون میآید و همهچیز به آتش کشیده میشود و اثری از خوشبختی آنها باقی نمیماند... و تمام این وقایع مربوط به حضور ناگهانی فردی است که نباید بیاید اما میآید و نباید باشد اما هست آن هم درست در وسط زندگی گیتی و محمد و نازگل...
ماجرای این رمان مربوط به زندگی خانوادهای سه نفره است که در ظاهر بسیار خوشبخت هستند. دوست و آشنا و اقوام و نزدیکان، همه و همه، اذعان دارند که گیتی و محمد خوشبختترین زوج هستند و نازگل، فرزند این دو، صاحب بهترین پدر و مادر و خانواده است. اما هیچکس خبر ندارد که گیتی هیجده سال پیش، در زمان تولد دخترش نازگل، از چه حقیقتی آگاه شده و اینهمه سال سکوت کرده تا مبادا کانون زندگیاش از هم بپاشد یا باعث تکدر خاطر محمد شود. ولی گیتی هرگز تصورش را نمیکند که این حقیقت کتمان شده، چگونه خود به خود، مانند توفانی سهمگین و اژدهایی مخوف سر از زوایای عمیق پنهان شدهی زندگیاش، توسط خود محمد، بیرون میآید و همهچیز به آتش کشیده میشود و اثری از خوشبختی آنها باقی نمیماند... و تمام این وقایع مربوط به حضور ناگهانی فردی است که نباید بیاید اما میآید و نباید باشد اما هست آن هم درست در وسط زندگی گیتی و محمد و نازگل...