قهوه را دم کرد. گوشیاش را از جیب پالتوش درآورد و تنش یخ کرد. پیامکها از کامیار آصف بود. حتی جرئت نداشت بازشان کند. فکرهایی که زیر دوش حمام رها کرده بود عین مور و ملخ هجوم آوردند به سرش. قلبش بیاختیار بنای تند تپیدن گذاشت؛
قهوه را دم کرد. گوشیاش را از جیب پالتوش درآورد و تنش یخ کرد. پیامکها از کامیار آصف بود. حتی جرئت نداشت بازشان کند. فکرهایی که زیر دوش حمام رها کرده بود عین مور و ملخ هجوم آوردند به سرش. قلبش بیاختیار بنای تند تپیدن گذاشت؛