Read Anywhere and on Any Device!

Subscribe to Read | $0.00

Join today and start reading your favorite books for Free!

Read Anywhere and on Any Device!

  • Download on iOS
  • Download on Android
  • Download on iOS

کتاب یحیا

امیرحسین معتمد
3.91/5 (58 ratings)
یادم نیست چقدر گذشته بود، ولی خواب دیدم توی مسجدالشهدای شهرستان خودمانیم و هوا خیلی گرم شده. بعد سیدضیا بلند می‌شود و می‌رود توی محراب و اذان می‌خواند. من دکمه قبا را بازمی‌کنم که خنکم بشود و می‌ایستم پشت سیدضیا. خودمان دونفریم. سیضیا به رکوع اول نرسیده، چند نفر "یا الله" می‌گویند که به نماز جماعت برسند. با اینکه دارم نماز می‌خوانم، آن سه نفر را می‌بینم. یکی‌شان میرزاکوچک‌خان جنگلی است با همان کلاه و موی بلند و لباس‌ها و همان قطار فشنگ. یکی‌شان پیرمرد خوش‌چهره‌ای است که تا حالا ندیده‌امش و یکی‌شان هم مرادقصاب است، ولی خیلی جوان‌تر و تروتمیزتر. همه پشت سر سیدضیا نماز را خواندیم و بعد میرزا یک سینی تخم‌مرغ به همه تعارف کرد. بیدار که شدم، مراد هنوز خواب بود و از درد پا ناله‌های کم‌جانی می‌کرد.
Format:
Pages:
78 pages
Publication:
2017
Publisher:
احیا
Edition:
Language:
ISBN10:
9786009592
ISBN13:
kindle Asin:

کتاب یحیا

امیرحسین معتمد
3.91/5 (58 ratings)
یادم نیست چقدر گذشته بود، ولی خواب دیدم توی مسجدالشهدای شهرستان خودمانیم و هوا خیلی گرم شده. بعد سیدضیا بلند می‌شود و می‌رود توی محراب و اذان می‌خواند. من دکمه قبا را بازمی‌کنم که خنکم بشود و می‌ایستم پشت سیدضیا. خودمان دونفریم. سیضیا به رکوع اول نرسیده، چند نفر "یا الله" می‌گویند که به نماز جماعت برسند. با اینکه دارم نماز می‌خوانم، آن سه نفر را می‌بینم. یکی‌شان میرزاکوچک‌خان جنگلی است با همان کلاه و موی بلند و لباس‌ها و همان قطار فشنگ. یکی‌شان پیرمرد خوش‌چهره‌ای است که تا حالا ندیده‌امش و یکی‌شان هم مرادقصاب است، ولی خیلی جوان‌تر و تروتمیزتر. همه پشت سر سیدضیا نماز را خواندیم و بعد میرزا یک سینی تخم‌مرغ به همه تعارف کرد. بیدار که شدم، مراد هنوز خواب بود و از درد پا ناله‌های کم‌جانی می‌کرد.
Format:
Pages:
78 pages
Publication:
2017
Publisher:
احیا
Edition:
Language:
ISBN10:
9786009592
ISBN13:
kindle Asin: