میان رهگذرها رفت، سمت همان چهارراه قدیم. نزدیک که میشد همیشه دلش میگرفت، و چهارراه، کتابی شد که تند تند ورق میخورد. برگ برگ کتاب این حوالی را از بر بود. با چنارها شاهد شهری بود که ...
میان رهگذرها رفت، سمت همان چهارراه قدیم. نزدیک که میشد همیشه دلش میگرفت، و چهارراه، کتابی شد که تند تند ورق میخورد. برگ برگ کتاب این حوالی را از بر بود. با چنارها شاهد شهری بود که ...