کازان های وسط جمعیت راه را به زور از میانمان باز کردند و زن و مرد عریان را اسکورت بردند. خوب که دور شدند، کازان های عقبی هم دست از سر ما برداشتند. دستگیرمان نکردند. ولمان کردند به امان خدا و رفتند. جنازه ای ندیدیم. زودتر برده بودندشان. خون ریخته بود روی سنگ فرش. یک دایره ی منظم بزرگ خون در میدان سوژن. درست همان قدر بزرگ که آخرین گروه جمعیت ایستاده بود. فردا دیدم خون را شسته اند. اما دقیق که می شدی زیر نور خورشید ردی خاکستری روی زمین افتاده بود. گردنبندها را هم پخش کردند. به ترتیب حروف الفبا.
کازان های وسط جمعیت راه را به زور از میانمان باز کردند و زن و مرد عریان را اسکورت بردند. خوب که دور شدند، کازان های عقبی هم دست از سر ما برداشتند. دستگیرمان نکردند. ولمان کردند به امان خدا و رفتند. جنازه ای ندیدیم. زودتر برده بودندشان. خون ریخته بود روی سنگ فرش. یک دایره ی منظم بزرگ خون در میدان سوژن. درست همان قدر بزرگ که آخرین گروه جمعیت ایستاده بود. فردا دیدم خون را شسته اند. اما دقیق که می شدی زیر نور خورشید ردی خاکستری روی زمین افتاده بود. گردنبندها را هم پخش کردند. به ترتیب حروف الفبا.