در اهمیت مرگ بیمورد آقای بادیاری داستان بلندی از میلاد روشنی پایان است. رمانی که شیوهٔ روایت و ساختار آن برخی از آثار مشهور را به یاد میآورد، آثاری چون «مرگ ایوان ایلیچ» اثر تولستوی و «خانم دالووی» اثر ویرجینا وولف. شیوهٔ روایی جریان سیال ذهن یادآور اثر ویرجینا وولف است و مرگ شخصیت اصلی در شروع رمان و بازگشت به گذشته و رسیدن به دلایل مرگ او، یادآور «مرگ ایوان ایلیچ». اسم کوچک آقای بادیاری در رمان هیچگاه مشخص نمیشود. اما شخصیتهای دیگر که حلقهای در اطراف این شخصیت هستند، همه اسم دارند و شامل فرزندان، همسر، دوستدختر، مادر و پدر آقای بادیاری میشوند. داستان با خودکشی ناگهانی آقای بادیاری شروع میشود، شروعی جذاب برای خواننده و غافلگیرکننده برای اطرافیان آقای بادیاری. داستان به شیوهٔ جریان سیال ذهن روایت میشود و از ذهن یک شخصیت به ذهن دیگری میرود. نویسنده از این طریق به خانواده و زندگی آقای بادیاری میپردازد و آرامآرام لایههای پنهان زندگی آقای بادیاری و روابطش با اطرافیانش آشکار میشود. خواننده نیز به همین ترتیب با داستان همراه و با زندگی آدمهای دیگر آشنا میشود. علاوه بر شیوهٔ روایی جریان سیال ذهن، داستان رگههایی از رئالیسم جادویی نیز دارد که لحظات و صحنههای عجیب و جالبی را رقم میزند. مکان جغرافیایی و زمان تاریخی وقوع داستان نامشخص است و این بیزمان و بیمکانی به فضای غیرواقعی داستان کمک میکند. خواننده از همان ابتدای داستان درمییابد با داستانی رئالیستی روبرو نیست. برخی از شخصیتها تواناییهای غیرعادی دارند و یا تجربهای عجیب از سر گذراندهاند. مثلا حس شنوایی و بینایی کوهیار بادیاری به شکلی غیرعادیی قوی است. سامیار نویسنده است و توانایی نوشتن در باغ خانوادگی آنها و به شکلی جادویی به او اعطا شده است. او خودش را در باغ حبس میکند و نیروی جادویی او را تسخیر میکند و به این ترتیب او به توانایی نویسندگی دست مییابد. الیکا دوستدختر آقای بادیاری، با شنیدن خبر خودکشی او شوکه میشود و به مراقبه و خواب روی میآورد تا از این طریق بتواند دلیل خودکشی بادیاری را پیدا کند. میلاد روشنی پایان در داستان بلند در اهمیت مرگ بیمورد آقای بادیاری ماجرای آدمهایی را روایت میکند که زندگی آنها با هم گره خورده است. اگر آقای بادیاری را در مرکز این روایت قرار دهیم، یک سر زندگی او به گذشته و نسل قبل گره خورده است و سر دیگر آن با فرزندان و نسل بعد از خودش. این گرهخوردگی سرنوشت آدمها را میتوان در مقیاسی بزرگتر به همهٔ آدمهای اجتماع تعمیم داد. در اهمیت مرگ بیمورد آقای بادیاری نوولایی جذاب است و داستان آن کشش لازم را برای پیگیری دارد و میتواند خوانندگان را راضی کند.
Format:
Paperback
Pages:
144 pages
Publication:
2024
Publisher:
چشمه
Edition:
Language:
per
ISBN10:
6220111915
ISBN13:
9786220111917
kindle Asin:
در اهمیت مرگ بیمورد آقای بادیاری: یک داستان نه چندان بلند
در اهمیت مرگ بیمورد آقای بادیاری داستان بلندی از میلاد روشنی پایان است. رمانی که شیوهٔ روایت و ساختار آن برخی از آثار مشهور را به یاد میآورد، آثاری چون «مرگ ایوان ایلیچ» اثر تولستوی و «خانم دالووی» اثر ویرجینا وولف. شیوهٔ روایی جریان سیال ذهن یادآور اثر ویرجینا وولف است و مرگ شخصیت اصلی در شروع رمان و بازگشت به گذشته و رسیدن به دلایل مرگ او، یادآور «مرگ ایوان ایلیچ». اسم کوچک آقای بادیاری در رمان هیچگاه مشخص نمیشود. اما شخصیتهای دیگر که حلقهای در اطراف این شخصیت هستند، همه اسم دارند و شامل فرزندان، همسر، دوستدختر، مادر و پدر آقای بادیاری میشوند. داستان با خودکشی ناگهانی آقای بادیاری شروع میشود، شروعی جذاب برای خواننده و غافلگیرکننده برای اطرافیان آقای بادیاری. داستان به شیوهٔ جریان سیال ذهن روایت میشود و از ذهن یک شخصیت به ذهن دیگری میرود. نویسنده از این طریق به خانواده و زندگی آقای بادیاری میپردازد و آرامآرام لایههای پنهان زندگی آقای بادیاری و روابطش با اطرافیانش آشکار میشود. خواننده نیز به همین ترتیب با داستان همراه و با زندگی آدمهای دیگر آشنا میشود. علاوه بر شیوهٔ روایی جریان سیال ذهن، داستان رگههایی از رئالیسم جادویی نیز دارد که لحظات و صحنههای عجیب و جالبی را رقم میزند. مکان جغرافیایی و زمان تاریخی وقوع داستان نامشخص است و این بیزمان و بیمکانی به فضای غیرواقعی داستان کمک میکند. خواننده از همان ابتدای داستان درمییابد با داستانی رئالیستی روبرو نیست. برخی از شخصیتها تواناییهای غیرعادی دارند و یا تجربهای عجیب از سر گذراندهاند. مثلا حس شنوایی و بینایی کوهیار بادیاری به شکلی غیرعادیی قوی است. سامیار نویسنده است و توانایی نوشتن در باغ خانوادگی آنها و به شکلی جادویی به او اعطا شده است. او خودش را در باغ حبس میکند و نیروی جادویی او را تسخیر میکند و به این ترتیب او به توانایی نویسندگی دست مییابد. الیکا دوستدختر آقای بادیاری، با شنیدن خبر خودکشی او شوکه میشود و به مراقبه و خواب روی میآورد تا از این طریق بتواند دلیل خودکشی بادیاری را پیدا کند. میلاد روشنی پایان در داستان بلند در اهمیت مرگ بیمورد آقای بادیاری ماجرای آدمهایی را روایت میکند که زندگی آنها با هم گره خورده است. اگر آقای بادیاری را در مرکز این روایت قرار دهیم، یک سر زندگی او به گذشته و نسل قبل گره خورده است و سر دیگر آن با فرزندان و نسل بعد از خودش. این گرهخوردگی سرنوشت آدمها را میتوان در مقیاسی بزرگتر به همهٔ آدمهای اجتماع تعمیم داد. در اهمیت مرگ بیمورد آقای بادیاری نوولایی جذاب است و داستان آن کشش لازم را برای پیگیری دارد و میتواند خوانندگان را راضی کند.