یکی از دژبانها چنگک بزرگی دستش بود و هرجا که کپهای خاک میدید، یا بوتهای که پُرپشت بود، چنگک را فرو میکرد و درمیآورد؛ فرو میکرد و درمیآورد؛ فرو میکرد و گاهی سربازی نعره میزد: «آی!...» و دژبان چنگک را با زور بالا میبرد و سرباز را که توی هوا دست و پا میزد، میانداخت توی کامیون. از داخل کامیون صدای ناله میآمد و صدای قرچقرچ استخوانهای شکسته.
این کتاب را از ناکجا تهیه کنید
Format:
Paperback
Pages:
83 pages
Publication:
2006
Publisher:
نشر نی
Edition:
Language:
per
ISBN10:
9643128326
ISBN13:
9789643128326
kindle Asin:
عقرب روی پلههای راه آهن اندیمشک یا از این قطار خون میچکه قربان
یکی از دژبانها چنگک بزرگی دستش بود و هرجا که کپهای خاک میدید، یا بوتهای که پُرپشت بود، چنگک را فرو میکرد و درمیآورد؛ فرو میکرد و درمیآورد؛ فرو میکرد و گاهی سربازی نعره میزد: «آی!...» و دژبان چنگک را با زور بالا میبرد و سرباز را که توی هوا دست و پا میزد، میانداخت توی کامیون. از داخل کامیون صدای ناله میآمد و صدای قرچقرچ استخوانهای شکسته.